کد مطلب:296063 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:106

علت عدم طرفداری علی از فاطمه


با توجه به همه مقام و منزلتی كه فاطمه علیهاالسلام دارد و علی علیه السلام هم به آنها آكاه بود- زیرا معصوم را تنها معصوم كما هو حقه می شناسد- چرا حضرت علی علیه السلام طرفداری لازم را بعد از رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم با همه مصیبتهایی كه آن حضرت دید تا آنجا كه فرزندش سقط شد و بدنش مجروح گردید، از وی انجام نداد؟ با آنكه از علم و قدرت و شجاعت حضرتش ذره ای كم نشده بود. بلكه حضرت زهرا علیهاالسلام خود به طرفداری از علی علیه السلام و حق وصایت ایشان قیام نمود. و خطبه غرای وی در مسجد النبی و نیز محاجه با زنان مهاجر و انصار در بستر بیماری، شاهد خوبی بر این مطلب است.

در جواب باید گفت: آنچه نزد بندگان خاص پروردگار، با ارزش است، بندگی و عمل به خواسته های خداوند می باشد، خواه جهاد و مبارزه و قیام و


كشتن و كشته شدن و همواره در میدان مبارزه بودن در راه خدا باشد، و یا خانه نشینی و سكوت و خون دل خوردن و زندان رفتن و مسموم شدن، و یا در پرده غیبت بودن باشد. به گونه ای كه اولیای الهی در هر یك از این دو مرحله اگر غیر وظیفه ی خود را انجام دهند، خلاف مقام و منزلتشان می باشد.

خلاصه، وظیفه ی اصلی آنان در همه حال بندگی و عبودیت پروردگار است كه در یكی از دو صورت مذكور تجلی می نماید، چنانكه در اكثر زیارات ائمه معصومین علیهم السلام می خوانیم: «اشهد انك... عبدت الله حتی اتاك الیقین.» [1] : (شهادت می دهم كه تو تا زمان رسیدن یقین (یعنی: مرگ) بندگی خدا كردی.)

و نیز می خوانیم: «جاهدت فی الله حق جهاده... حتی اتاك الیقین.» [2] :(تا رسیدن یقین (یعنی مرگ) در (راه خشنودی) خدا جهاد كردی، جهاد حقیقی و واقعی.)

بر این پایه، حضرت علی علیه السلام با درایت الهی خود و نیز سفارشهای پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم به شكیبایی در برابر فتنه های بعد از رحلتش، بخوبی می دانست كه منافقین و كفار بعد از رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم منتظرند تا با اوج گرفتن اختلاف بر سر خلافت بین مسلمین، یكباره بشورند و اصل اسلام را ریشه كن نمایند و نهال نوپای اسلام را، كه هنوز ریشه های مستحكمی در بین مسلمانان نداونیده بود و بسیاری از آنان چند سالی از اسلام آوردنشان نمی گذشت، بخشكانند. و این معنا بخوبی از كلمات حضرتش مشهود است، چنانكه در خطبه شقشقیه می فرماید:

«فصبرت و فی العین قدی، و فی الحلق شجی.» [3] .


پس (در برابر فتنه ها و ستمها) صبر كردم، در حالی كه خار در چشم، و استخوان در گلویم بود.

ولی چنانكه پیشتر نیز اشاره نمودیم، فاطمه ی زهرا علیهاالسلام بعد از رحلت پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم وظیفه ی خود را قیام و اعتراض و احقاق حق خود و شوهرش می دانست، بر خلاف حضرت علی علیه السلام كه وظیفه ی خود را سكوت و خانه نشینی و حتی حضور در مسجد و اقامه نماز در صفوف مسلمین، تشخیص داده بود.

بنابراین، امیرالمومنین علیه السلام در هر شرایطی قیام به وظیفه خاص خود نمود، و شرط بندگی و عبودیت حق را كما هو حقه بجا آورد، لذا خانه نشینی علی علیه السلام و تحمل آن همه مصیبت و شاهد هتك حرمت اهل بیت و شهادت فرزند بودن و... تنها و تنها برای حفظ اساس اسلام و عمل به مقتضای بندگی بود، وگرنه اگر قدرت بر رویارویی با آنها را نداشت هرگز بعد از رحلت فاطمه ی زهرا علیهاالسلام و دفن مخفیانه وی، آنجا كه برخی تصمیم گرفتند به بهانه ی آنكه بر جنازه آن حضرت نماز بخوانند قبرها را بشكافند، با آنها برخورد تند نمی كرد، چنانكه ابوبصیر از امام صادق علیه السلام واقعه را چنین نقل می كند:

خلیفه دوم و اصحابش با علی علیه السلام ملاقات كردند، وی به حضرتش عرض كرد: به خدا سوگند، قبر فاطمه را می شكافیم و بر او نماز می خوانیم، حضرت علی علیه السلام او را (گرفت) و به شدت حركت داد و بر زمین زد و فرمود:

«یا ابن السوداء، اما حقی فقد تركته مخافه ان یرتد الناس عن دینهم، و اما قبر فاطمه فو الذی نفس علی بیده، لئن رمت و اصحابك شیئا من ذلك، لأسقین الأرض من دمائكم.» [4] .

- ای پسر زن سیاه چرده، من از حق خود (كه خلافت بود) گذشتم از ترس آنكه مردم از دین خود برگردند، ولی درباره ی قبر فاطمه، سوگند به خدایی كه جان علی در دست اوست، اگر تو و یارانت قصد تعرض به قبر او را داشته باشید، زمین را از خونتان سیراب می كنم.


و نیز در حدیث سلمان و عبدالله عباس منقول است: چون خلیفه ی دوم به فاطمه علیهاالسلام جسارت نمود، علی علیه السلام قصد كشتن او را كرد، ولی وصیت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم كه او را به صبر و شكیبایی دستور داده بود، یادش آمد، فرمود: ای پسر صهاك، قسم به آن كس كه حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم را به نبوت مكرم نمود،

«لو لا كتاب من الله سبق، لعلمت انك لا تدخل بیتی.» [5] .

- اگر نظر به خواسته پروردگار نداشتم، (كه وظیفه ی مرا قبل از این تعیین نموده)، می دانستی كه جرأت داخل شدن به خانه مرا نداشتی.

نكته ی دیگر آنكه: وظیفه نبی و رسول آن است كه مردم را به سوی خود دعوت كند، ولی وصی از آنجا كه از سوی نبی معرفی شده، وظیفه ندارد كه به سوی مردم برود و از آنان بخواهد كه از او اطاعت كنند، بلكه این وظیفه ی مردم است كه به سوی او بروند و با او بیعت نمایند و اطاعتش كنند. چنانكه در كتاب احتجاج در حدیثی از امیرالمومنین علیه السلام در محاجه با خوارج منقول است كه می فرماید:و اما اینكه می گویید من وصی بودم و آن را تباه كرده ام، این شمایید كه كفر ورزیدید و دیگران را بر من مقدم داشتید، و امر وصایت و خلافت را از من باز گرفتید،

«و لیس علی الاوصیاء الدعاء الی انفسهم. انما یبعث الله الانبیاء فیدعون الی انفسهم، (و اما) اولصی فمدلول علیه، مستغن عن الدعاء الی نفسه.»

- اوصیا وظیفه ندارند كه مردم را به سوی خود دعوت كنند، بلكه تنها پیامبران را خداوند مكلف نموده كه مردم را به سوی خود بخوانند، ولی وصی بی نیاز از این امر است.

سپس حضرت استشهاد به قرآن شریف نمود و چنین فرمود: خداوند- عزوجل- می فرماید:


(ولله علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلا) [6] .

- بر عهده ی مردم است كه برای خدا، كسانی كه استطاعت دارد حج خانه ی خدا را بجا آورند.

اگر مردم حج را ترك كنند، نباید خانه ی خدا را به سبب ترك كردن ایشان تكفیر كرد، بلكه آنان تكفیر می شوند كه حج را ترك كرده اند، زیرا خداوند خانه اش را برای شما به عنوان نشانه قرار داده و نیز مرا نشانه قرار داد، چنانكه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:

«یا علی، انت منی بمنزله الكعبه، توتی و لا تاتی.» [7] .

- ای علی، تو نسبت به من، مثل كعبه هستی كه باید مردم به سوی تو بیایند، نه آنكه تو به سوی آنان بروی.

به این ترتیب، مناسب است كه فاطمه علیهاالسلام به حساب عالم بشریت و با آنكه معرفت كامل به مقام علی علیه السلام و قدرت ایشان داشت، پس از محاجه با خلیفه ی اول در مسجد و خواندن خطبه، از علی علیه السلام سوال و استفسار نماید:

«إشتملت شمله الجنین؟...» [8] .

- چرا همچون فرزند در رحم مادر، جامه بر خود پیچیده، خانه نشین شده ای؟...

و چون توجه به عالم غیب خود كند و متوجه مقام علی علیه السلام شود، در مقام عذرخواهی بفرماید:

«عذیری منك عادیا، و منك حامیا.»

- خدا عذر خواه من است از تو (و یا مرا معذور می دارد كه با تو اینگونه


سخن گفتم و داد خواهی كردم) و خدا مرا به حمایت تو معذور می دارد.

و بعد می فرماید:

«شكوای الی ابی، و عدوای الی ربی.»

- شكایات خود را خدمت پدرم خواهم برد، و دادخواهی ام را به خدا عرضه خواهم داشت.

«اللهم، انت اشد قوه و حولا، و احد باسا و تنكیلا.»

- خداوندا، قدرت و قوه تو از همه بیشتر، و عذاب و نكال تو از همه برنده تر و سخت تر است.

در پایان نیز علی علیه السلام فرمود:

«فاحتسبی لله.»

- به حساب خدا بگذار.

سرانجام فاطمه علیهاالسلام عرض كرد:

«حسبی الله.» [9] .

- خدا مرا كفایت می كند.


[1] ر، ك: بحارالانوار، ج 100، ص 150، روايت 17، و ص 161، رويات 41، و ص 169، روايت 42، و ص 174، روايت 43، و ص 184، روايت 11، و ص 279، روايت 15، و ص 318، رويات 25، و ص 360، روايت 6، و ج 101، ص 163، روايت 8، و ص 178، روايت 30، و ص 230، روايت 36، و ص 260، روايت 41، و...

[2] ر، ك: بحارالانوار، ج 100، ص 169، روايت 42، و ص 264، روايت 2، وص 273، روايت 14، و ص 293، روايت 19، و ص 294، روايت 20،و ص 299، روايت 21 و...

[3] نهج البلاغه: خطبه 3.

[4] بحارالانوار، ج 43، ص 171، روايت 11.

[5] بحارالانوار،ج 43، ص 198، روايت 29.

[6] آل عمران: 97.

[7] وسائل الشيعه، ج 8، ص 21، روايت 4.

[8] توضيح ديگر در رابطه با اين فرمايش حضرت زهرا عليهاالسلام در آخر فصل بيست و يكم گذشت.

[9] بحارالانوار، چاپ قديم، ج 8، ص 106.